معنی فارسی play dumb

B1

نقش احمق را بازی کردن، به معنای وانمود کردن به عدم دانایی یا نداشتن اطلاعات دروغینی درباره یک موضوع است.

To pretend not to know or understand something, often to avoid responsibility.

verb
معنی(verb):

To pretend to be mute.

معنی(verb):

To pretend to be slow-witted or lacking in specific knowledge, usually in order to avoid responsibility or to gain some advantage.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که نقش احمق را بازی کند وقتی معلم در مورد تکلیف گم شده پرسید.

مثال:

He decided to play dumb when the teacher asked about the missing homework.

معنی(example):

او همیشه نقش احمق را بازی می‌کند تا از پاسخ دادن به سوالات دشوار جلوگیری کند.

مثال:

She always plays dumb to avoid answering difficult questions.

معنی فارسی کلمه play dumb

: معنی play dumb به فارسی

نقش احمق را بازی کردن، به معنای وانمود کردن به عدم دانایی یا نداشتن اطلاعات دروغینی درباره یک موضوع است.