معنی فارسی play-writing

B1

فن نوشتن نمایشنامه، شامل تکنیک‌ها و فرایندهای خاص مربوط به نوشتن آثار نمایشی.

The craft of writing plays, involving specific techniques and processes associated with theatrical works.

example
معنی(example):

او در حال مطالعه نوشتن نمایشنامه است تا یک هنرمند تئاتر شود.

مثال:

She is studying play-writing to become a theater artist.

معنی(example):

دوره نوشتن نمایشنامه شامل توسعه شخصیت و دیالوگ است.

مثال:

The course on play-writing covers character development and dialogue.

معنی فارسی کلمه play-writing

: معنی play-writing به فارسی

فن نوشتن نمایشنامه، شامل تکنیک‌ها و فرایندهای خاص مربوط به نوشتن آثار نمایشی.