معنی فارسی playacting
B2عملی که در آن افراد نقشهایی را به طور غیررسمی و به منظور سرگرمی یا تمرین ایفا میکنند.
The act of performing as an actor or pretending to be someone or something else.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To perform on, or as if on, a stage.
noun
معنی(noun):
Pretence
معنی(noun):
Overdramatic behaviour
example
معنی(example):
بازیگری میتواند راهی سرگرمکننده برای کاوش در احساسات از طریق اجرا باشد.
مثال:
Playacting can be a fun way to explore emotions through performance.
معنی(example):
در کلاس درام، ما بر روی بازیگری تمرکز کردیم تا مهارتهای بداههگوییمان را تقویت کنیم.
مثال:
In drama class, we focused on playacting to enhance our improvisation skills.
معنی فارسی کلمه playacting
:
عملی که در آن افراد نقشهایی را به طور غیررسمی و به منظور سرگرمی یا تمرین ایفا میکنند.