معنی فارسی playsomeness

B1

بازیگوشی به صفت یا کیفیت بازیگوش بودن اشاره دارد.

The quality of being playful.

example
معنی(example):

بازیگوشی او باعث محبتی به او در میان همکلاسی‌هایش شد.

مثال:

Her playsomeness endeared her to her classmates.

معنی(example):

بازیگوشی توله‌سگ همه را سرگرم کرد.

مثال:

The playsomeness of the puppy entertained everyone.

معنی فارسی کلمه playsomeness

: معنی playsomeness به فارسی

بازیگوشی به صفت یا کیفیت بازیگوش بودن اشاره دارد.