معنی فارسی plenipotential
B2مرتبط با داشتن اختیارات کامل و تام.
Relating to having full powers.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اختیارات تام کمیته در اساسنامه مشخص شده بود.
مثال:
The plenipotential powers of the committee were laid out in the charter.
معنی(example):
درک نقش کامل او به او کمک کرد تا با چالشها روبرو شود.
مثال:
Understanding his plenipotential role helped him navigate challenges.
معنی فارسی کلمه plenipotential
:
مرتبط با داشتن اختیارات کامل و تام.
