معنی فارسی plenteous
B1 /ˈplɛn.ti.əs/فراوان، زیاد، به موجب و به اندازهٔ کافی برای نیازهای موجود بودن.
Existing in great quantity; abundant.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
In plenty; abundant.
مثال:
His farm, though small, nevertheless allowed him a plenteous supply of healthy food.
معنی(adjective):
Having plenty; abounding; rich.
example
معنی(example):
باغ پر از میوه‌ها و سبزیجات بود.
مثال:
The garden was plenteous with fruits and vegetables.
معنی(example):
منابع فراوان این منطقه از توسعه آن حمایت کرد.
مثال:
The plenteous resources of the region supported its development.
معنی فارسی کلمه plenteous
:
فراوان، زیاد، به موجب و به اندازهٔ کافی برای نیازهای موجود بودن.
