معنی فارسی plocks

B1

پرتاب کردن یا قرار دادن چیزی به سمت هدفی مشخص

To throw or put something into a defined space or direction.

example
معنی(example):

او توپ را به سبد پرتاب می‌کند.

مثال:

He plocks the ball into the basket.

معنی(example):

شاورما قبل از پخت سبزیجات را می‌برد.

مثال:

The chef plocks the vegetables before cooking.

معنی فارسی کلمه plocks

: معنی plocks به فارسی

پرتاب کردن یا قرار دادن چیزی به سمت هدفی مشخص