معنی فارسی plodderly
B1به معنای انجام کاری به آرامی و با حوصله، بدون عجله.
Describing a manner of doing something slowly and with care, without hurry.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او به طرز آهسته و با احتیاط قدم میزد و زمانش را میگرفت.
مثال:
He walked in a plodderly manner, taking his time.
معنی(example):
روش آهسته او در انجام کار باعث شد که استرس کمتری به نظر برسد.
مثال:
Her plodderly approach to the task made it seem less stressful.
معنی فارسی کلمه plodderly
:
به معنای انجام کاری به آرامی و با حوصله، بدون عجله.