معنی فارسی plote
B1برنامهریزی یا ترسیم مسیر یا آیندهای مشخص.
To plan or chart a course for future activities or directions.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت آیندهاش را با تعیین اهداف روشن برنامهریزی کند.
مثال:
He decided to plote his future by setting clear goals.
معنی(example):
برای برنامهریزی مسیرشان، از نقشه برای شناسایی مکانهای کلیدی استفاده کردند.
مثال:
To plote their course, they used a map to identify key locations.
معنی فارسی کلمه plote
:
برنامهریزی یا ترسیم مسیر یا آیندهای مشخص.