معنی فارسی plough on
B1ادامه دادن به کاری با وجود چالش‌ها و موانع، و تلاش برای رسیدن به هدف.
To continue doing something in a determined way despite difficulties.
- verb
verb
معنی(verb):
To continue with a task despite it being menial, difficult, or boring
مثال:
We could stop for a coffee, or plough on to the hotel.
example
معنی(example):
با وجود مشکلات، تصمیم گرفتیم که به کار خود ادامه دهیم.
مثال:
Despite the difficulties, we decided to plough on with our project.
معنی(example):
آنها مجبور بودند که در باران به راه خود ادامه دهند تا به مقصد برسند.
مثال:
They had to plough on through the rain to reach the destination.
معنی فارسی کلمه plough on
:
ادامه دادن به کاری با وجود چالش‌ها و موانع، و تلاش برای رسیدن به هدف.
