معنی فارسی plud

B1

حالت شاد و رضایتمند، به ویژه در زمانی که خبری خوش یا وضعیتی خوب وجود دارد.

A state of happiness or contentment.

example
معنی(example):

کودکان وقتی هدیه را دریافت کردند، به نظر می‌رسیدند شادمان هستند.

مثال:

The children seemed plud when they got the gift.

معنی(example):

او بعد از خبر خوب در حالت شادمان بود.

مثال:

He was in a plud mood after the good news.

معنی فارسی کلمه plud

: معنی plud به فارسی

حالت شاد و رضایتمند، به ویژه در زمانی که خبری خوش یا وضعیتی خوب وجود دارد.