معنی فارسی plumiest
B1نرمترین و پربازدهترین، معمولاً در مورد چیزهایی که پر از مواد نرم هستند.
The softest or most full of padding, often used to describe bedding or cushions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این نرمترین بالش است که من تاکنون داشتهام.
مثال:
This is the plumiest pillow I have ever owned.
معنی(example):
او نرمترین پتو را برای تختش انتخاب کرد.
مثال:
She chose the plumiest blanket for her bed.
معنی فارسی کلمه plumiest
:
نرمترین و پربازدهترین، معمولاً در مورد چیزهایی که پر از مواد نرم هستند.