معنی فارسی podagral
B1وابسته به نقرس یا دردهای مفصلی.
Relating to gout or joint pain.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او از درد پوداگرالی در مفاصل خود رنج میبرد.
مثال:
He suffered from podagral pain in his joints.
معنی(example):
دکتر توضیح داد که علائم پوداگرالی میتوانند با دارو درمان شوند.
مثال:
The doctor explained that podagral symptoms can be managed with medication.
معنی فارسی کلمه podagral
:
وابسته به نقرس یا دردهای مفصلی.