معنی فارسی poetship
B1شاعری، مقام یا حالت یک شاعر و مسئولیتهای مرتبط با آن.
The status or role of being a poet.
- NOUN
example
معنی(example):
او به شاعری خود و مشارکتهایش در ادبیات افتخار میکند.
مثال:
He is proud of his poetship and his contributions to literature.
معنی(example):
شاعران مشهور معمولاً شاعرانه نسلهای جدید را الهام میبخشند.
مثال:
The poetship of famous writers often inspires new generations.
معنی فارسی کلمه poetship
:
شاعری، مقام یا حالت یک شاعر و مسئولیتهای مرتبط با آن.