معنی فارسی poignet

B1

پوئت، بخشی از بدن که بین دست و ساعد قرار دارد.

The joint connecting the hand with the arm.

example
معنی(example):

او ساعتی بر روی مچش پوشیده بود.

مثال:

He wore a watch on his poignet.

معنی(example):

او هنگام بازی تنیس مچش را آسیب دید.

مثال:

She injured her poignet while playing tennis.

معنی فارسی کلمه poignet

: معنی poignet به فارسی

پوئت، بخشی از بدن که بین دست و ساعد قرار دارد.