معنی فارسی point to
B1اشاره به چیزی به معنای نشان دادن یا تأکید بر آن.
To indicate or direct attention toward something.
- VERB
example
معنی(example):
او به نقشه اشاره کرد تا مسیر را به ما نشان دهد.
مثال:
She pointed to the map to show us the route.
معنی(example):
شواهد نشان میدهد که نیاز به تغییر در سیاست وجود دارد.
مثال:
The evidence points to a need for change in policy.
معنی فارسی کلمه point to
:
اشاره به چیزی به معنای نشان دادن یا تأکید بر آن.