معنی فارسی pointwise
B1به صورت نقطهای، به تحلیل یا بررسی عناصر به طور جداگانه.
In a manner that considers each point or item individually.
- ADVERB
example
معنی(example):
این گزارش دادهها را به صورت جزئی برای وضوح بیشتر تحلیل کرد.
مثال:
The report analyzed the data pointwise for clarity.
معنی(example):
نتایج به طور جزئی ارائه شد تا جزئیات را تأکید کند.
مثال:
The results were presented pointwise to emphasize details.
معنی فارسی کلمه pointwise
:
به صورت نقطهای، به تحلیل یا بررسی عناصر به طور جداگانه.