معنی فارسی pokingly
B1بهطرز دوستانه و غیرمستقیم اشاره کردن یا توجه جلب کردن.
In a teasing or playful manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به آرامی او را هل داد تا توجهش جلب شود.
مثال:
She pokingly nudged him to get his attention.
معنی(example):
او به آرامی لبخند زد و به یک راز اشاره کرد.
مثال:
He smiled pokingly, hinting at a secret.
معنی فارسی کلمه pokingly
:
بهطرز دوستانه و غیرمستقیم اشاره کردن یا توجه جلب کردن.