معنی فارسی pol

B1 /pɑl/

به معنای پل در فارسی، ساختاری برای عبور از موانع.

A bridge, typically over a river or road.

noun
معنی(noun):

A politician.

example
معنی(example):

پلی که در مرکز شهر است، بسیار شلوغ است.

مثال:

The pol at the center of the city is quite busy.

معنی(example):

او باید برای عبور از خیابان منتظر پل می‌بود.

مثال:

He had to wait for the pol to cross the road.

معنی فارسی کلمه pol

: معنی pol به فارسی

به معنای پل در فارسی، ساختاری برای عبور از موانع.