معنی فارسی polarizing
B1سبب ایجاد تفاوت‌های قابل توجه در عقاید یا نگرش‌ها بین افراد یا گروه‌ها.
Causing division into sharply contrasting groups.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To cause to have a polarization.
معنی(verb):
To cause a group to be divided into extremes.
adjective
معنی(adjective):
That polarizes
example
معنی(example):
بحث قطبی توجه زیادی از رسانه‌ها جلب کرد.
مثال:
The polarizing debate drew a lot of attention from the media.
معنی(example):
نظرات قطبی او اغلب منجر به بحث‌های داغ می‌شود.
مثال:
His polarizing opinions often lead to heated discussions.
معنی فارسی کلمه polarizing
:
سبب ایجاد تفاوت‌های قابل توجه در عقاید یا نگرش‌ها بین افراد یا گروه‌ها.
