معنی فارسی pole pieces

B2

قطعاتی از جنس آهن یا فولاد در دستگاه‌های مغناطیسی که میدان مغناطیسی را تمرکز می‌کنند.

Metallic parts of an electromagnet that help concentrate the magnetic field.

example
معنی(example):

برق‌کار، قطعات فرسوده را در موتور تعویض کرد.

مثال:

The electrician replaced the worn-out pole pieces in the motor.

معنی(example):

قطعات پل، اجزای ضروری در دستگاه‌های الکترومغناطیسی هستند.

مثال:

Pole pieces are essential components in electromagnetic devices.

معنی فارسی کلمه pole pieces

: معنی pole pieces به فارسی

قطعاتی از جنس آهن یا فولاد در دستگاه‌های مغناطیسی که میدان مغناطیسی را تمرکز می‌کنند.