معنی فارسی poluphloisboic
B2صفتی برای توصیف صداهای بلند و پرطنین مانند صدای امواج یا طوفان
Descriptive of a thundering sound, often used to refer to the noise of waves.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
صدای پرطنین امواج او را آرام کرد.
مثال:
The poluphloisboic sound of the waves calmed her.
معنی(example):
او در شعرش به طبیعت پرطنین اقیانوس اشاره کرد.
مثال:
He described the poluphloisboic nature of the ocean in his poem.
معنی فارسی کلمه poluphloisboic
:
صفتی برای توصیف صداهای بلند و پرطنین مانند صدای امواج یا طوفان