معنی فارسی pomologically
C1به طوری که به تحقیقات و مطالعه میوهها و درختان آنها مربوط باشد.
In a manner that relates to the study of fruit.
- ADVERB
example
معنی(example):
دادههای پومولوژیک مرتبط از میادین مختلف جمع آوری شد.
مثال:
The pomologically relevant data was gathered from various orchards.
معنی(example):
آنها به این مشکل بهصورت پومولوژیک نزدیک شدند و بر ویژگیهای ژنتیکی گونههای میوه تمرکز کردند.
مثال:
They approached the problem pomologically, focusing on genetic traits of fruit species.
معنی فارسی کلمه pomologically
:
به طوری که به تحقیقات و مطالعه میوهها و درختان آنها مربوط باشد.