معنی فارسی pompadouring
B1پومپادور کردن، عمل آرایش و ترتیب دادن موها به حالت پومپادور.
The act of styling hair into a pompadour configuration.
- verb
verb
معنی(verb):
To style hair into a pompadour
example
معنی(example):
او به طرز ماهرانهای موهایش را برای مهمانی به حالت پومپادور درآورده است.
مثال:
She is skillfully pompadouring her hair for the party.
معنی(example):
او ساعتها برای عکسبرداری مشغول به حالت پومپادور درست کردن بود.
مثال:
He spent hours pompadouring for the photoshoot.
معنی فارسی کلمه pompadouring
:
پومپادور کردن، عمل آرایش و ترتیب دادن موها به حالت پومپادور.