معنی فارسی poniarded
B1Ponierd، نوعی حمله یا ضربهای با شیء تیز یا خنجر به نوعی که باعث درد یا آسیب میشود.
To wound or injure someone with a poniard or dagger.
- VERB
example
معنی(example):
او در جشنواره پونیارد شد.
مثال:
He was poniarded during the festival.
معنی(example):
شوالیه یک بار در نبرد پونیارد شده بود.
مثال:
The knight had once been poniarded in battle.
معنی فارسی کلمه poniarded
:
Ponierd، نوعی حمله یا ضربهای با شیء تیز یا خنجر به نوعی که باعث درد یا آسیب میشود.