معنی فارسی pontificator
B1شخصی که به طور غالب و با خودبزرگبینی نظر میدهد.
A person who expresses their opinions in an arrogant or dogmatic manner.
- NOUN
example
معنی(example):
او به عنوان یک تکلمکننده شناخته میشود که به نظرات دیگران نگاه از بالا دارد.
مثال:
He is known as a pontificator who looks down on others' opinions.
معنی(example):
سبک نویسنده اغلب به عنوان یک تکلمکننده در نظر گرفته میشود که ادعاهای بزرگ میکند.
مثال:
The author's style is often regarded as pontificator, making sweeping claims.
معنی فارسی کلمه pontificator
:
شخصی که به طور غالب و با خودبزرگبینی نظر میدهد.