معنی فارسی pontificious
B1مربوط به طرز بیان خودبزرگبینانه یا قاطع.
Exhibiting a pompous or dogmatic style.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طرز رفتار خودبزرگبینانه او همکارانش را عصبی کرد.
مثال:
His pontificious manner irritated his colleagues.
معنی(example):
او اظهاراتی خودبزرگبینانه داشت که فاقد مدرک بود.
مثال:
She made pontificious statements that lacked evidence.
معنی فارسی کلمه pontificious
:
مربوط به طرز بیان خودبزرگبینانه یا قاطع.