معنی فارسی pop-
B1به سرعت انجام دادن یا به طور ناگهانی به مکان یا موضوعی رفتن.
To make a sudden move or to visit briefly.
- OTHER
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت در طول شام سوال را بپرسد.
مثال:
He decided to pop the question during dinner.
معنی(example):
بیایید به یک مغازه برویم و چند تنقلات بگیریم.
مثال:
Let's pop into the store and grab some snacks.
معنی فارسی کلمه pop-
:
به سرعت انجام دادن یا به طور ناگهانی به مکان یا موضوعی رفتن.