معنی فارسی popeless
B1احساس بیپاپی، حسی که در آن فرد از نشاط و فعالیت محروم است.
A state of feeling lacking in energy or enthusiasm.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
احساس بیخیالی کرد، بنابراین تصمیم به ترک مهمانی گرفت.
مثال:
Feeling popeless, he decided to leave the party.
معنی(example):
احساس بیخیالی گاهی میتواند به کسلکننده بودن منجر شود.
مثال:
Being popeless can sometimes lead to boredom.
معنی فارسی کلمه popeless
:
احساس بیپاپی، حسی که در آن فرد از نشاط و فعالیت محروم است.