معنی فارسی popsy
A2پدر بزرگ، اصطلاحی محبتآمیز برای اشاره به پدر بزرگ.
An affectionate term for a grandfather.
- noun
noun
معنی(noun):
Grandfather.
معنی(noun):
Father.
example
معنی(example):
کودکان از پدر بزرگ خود که همیشه برایشان شیرینی میآورد، بسیار خوششان میآمد.
مثال:
The children loved their popsy, who always brought them sweets.
معنی(example):
او به پدر بزرگش لبخند زد وقتی که وارد اتاق شد.
مثال:
She smiled at her popsy as he entered the room.
معنی فارسی کلمه popsy
:
پدر بزرگ، اصطلاحی محبتآمیز برای اشاره به پدر بزرگ.