معنی فارسی posement

B1

حالت یا طرز ایستادن یا قرارگیری یک چیز، به‌ویژه زمانی که به زیبایی یا تاثیر آن توجه می‌شود.

The particular position or arrangement of something, especially as it affects beauty or impact.

example
معنی(example):

حالت مجسمه تأثیرگذار بود.

مثال:

The posement of the statue was impressive.

معنی(example):

خمیدگی رقصنده به اجرا زیبایی افزود.

مثال:

The posement of the dancer added grace to the performance.

معنی فارسی کلمه posement

: معنی posement به فارسی

حالت یا طرز ایستادن یا قرارگیری یک چیز، به‌ویژه زمانی که به زیبایی یا تاثیر آن توجه می‌شود.