معنی فارسی positif
B1کلمهای که به جنبههای مثبت و خوب چیزی اشاره دارد.
Describing something as positive or constructive.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او همیشه سعی میکند نگرش مثبتی داشته باشد.
مثال:
He always tries to maintain a positif attitude.
معنی(example):
نگرش مثبت میتواند به طرز قابل توجهی رفاه شما را بهبود بخشد.
مثال:
A positif outlook can greatly improve your well-being.
معنی فارسی کلمه positif
:
کلمهای که به جنبههای مثبت و خوب چیزی اشاره دارد.