معنی فارسی possessional

B1

وابسته به یا مربوط به تصرف یا مالکیت اشیا.

Relating to or characterized by possession.

example
معنی(example):

حقوق انحصاری به ملک مورد بحث قرار گرفت.

مثال:

The possessional rights to the property were disputed.

معنی(example):

آنها ادعاهای مالکانه‌ای درباره سرزمین ایجاد کردند.

مثال:

They established possessional claims over the territory.

معنی فارسی کلمه possessional

: معنی possessional به فارسی

وابسته به یا مربوط به تصرف یا مالکیت اشیا.