معنی فارسی postanesthetic

B1

تعلق به مرحله یا وضعیتی که بعد از دریافت بیهوشی رخ می‌دهد.

Relating to the period or effects following the administration of anesthesia.

example
معنی(example):

پس از عمل جراحی، به دلیل اثرات بعد از بیهوشی احساس گیجی می‌کردم.

مثال:

After the surgery, I felt groggy from the postanesthetic effects.

معنی(example):

پزشک روند بهبودی بعد از بیهوشی را برای من توضیح داد.

مثال:

The doctor explained the postanesthetic recovery process to me.

معنی فارسی کلمه postanesthetic

: معنی postanesthetic به فارسی

تعلق به مرحله یا وضعیتی که بعد از دریافت بیهوشی رخ می‌دهد.