معنی فارسی potate
B1پختن، آمادهسازی خوراکی به شیوهای خاص، معمولاً در زمینه پخت و پز.
To prepare food items, specifically vegetables, typically for cooking.
- VERB
example
معنی(example):
من دوست دارم قبل از پخت و پز سیب زمینی هایم را پخته کنم.
مثال:
I like to potate my vegetables before cooking them.
معنی(example):
برای پختن سیب زمینیها، ابتدا باید پوست آنها را بکنید.
مثال:
To potate the potatoes, you should first peel them.
معنی فارسی کلمه potate
:
پختن، آمادهسازی خوراکی به شیوهای خاص، معمولاً در زمینه پخت و پز.