معنی فارسی potatory

B2

فعالیت‌های مرتبط با کشت و برداشت سیب‌زمینی.

Relating to the cultivation or harvesting of potatoes.

example
معنی(example):

فعالیت‌های پوتاتوری بر افزایش محصول سیب‌زمینی متمرکز بود.

مثال:

The potatory activities were focused on increasing potato yield.

معنی(example):

درگیر شدن در شیوه‌های پوتاتوری می‌تواند باروری خاک را برای برداشت بهتر افزایش دهد.

مثال:

Engaging in potatory practices can enhance soil fertility for better harvests.

معنی فارسی کلمه potatory

: معنی potatory به فارسی

فعالیت‌های مرتبط با کشت و برداشت سیب‌زمینی.