معنی فارسی potteringly
B1به آرامی و با دقت، به ویژه در کار با سفال یا ظروف.
In a way that is careful and measured, especially in pottery work.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به آرامی مجموعه سفالهایش را ترتیب داد.
مثال:
She potteringly arranged her collection of ceramics.
معنی(example):
او تمام بعدازظهر به آرامی روی آخرین کارش کار کرد.
مثال:
He potteringly worked on his latest piece all afternoon.
معنی فارسی کلمه potteringly
:
به آرامی و با دقت، به ویژه در کار با سفال یا ظروف.