معنی فارسی poultryman
B1مرغدار، فردی که مسئولیت پرورش و فروش پرندگان اهلی را برعهده دارد.
A person who raises and sells poultry.
- noun
noun
معنی(noun):
A male poulterer.
example
معنی(example):
مرغدار در بازار مرغ تازه میفروشد.
مثال:
The poultryman sells fresh chicken at the market.
معنی(example):
او به مدت بیش از بیست سال مرغدار بود.
مثال:
He was a poultryman for over twenty years.
معنی فارسی کلمه poultryman
:
مرغدار، فردی که مسئولیت پرورش و فروش پرندگان اهلی را برعهده دارد.