معنی فارسی powerstation
B2یک ایستگاه تولید انرژی که معمولاً به عنوان یک منبع بزرگ برق به حساب میآید.
A facility that generates electrical power, typically on a larger scale.
- NOUN
example
معنی(example):
یک ایستگاه برق برای تأمین انرژی ضروری است.
مثال:
A powerstation is crucial for energy supply.
معنی(example):
ایستگاه برق برای برآورده کردن نیاز روزافزون ساخته شد.
مثال:
The powerstation was built to meet the growing demand.
معنی فارسی کلمه powerstation
:
یک ایستگاه تولید انرژی که معمولاً به عنوان یک منبع بزرگ برق به حساب میآید.