معنی فارسی praiseworthy

B1 /ˈpɹeɪz.wɝ.ði/

عمل یا ویژگی‌ای که شایسته تحسین باشد.

Deserving praise and commendation.

مکالمه با هوش مصنوعی آموزش زبان با فیلم

adjective

معنی(adjective):

Meriting praise; worthy of high praise

example

معنی(example):

تلاش‌های او برای کمک به جامعه ستودنی است.

مثال:

Her efforts to help the community are praiseworthy.

معنی(example):

هر عمل مهربانانه‌ای ستودنی است.

مثال:

Any act of kindness is praiseworthy.

معنی فارسی کلمه praiseworthy

عمل یا ویژگی‌ای که شایسته تحسین باشد.