معنی فارسی prattlement

B1

به معنای بحث‌های بیهوده و بی‌فایده است.

Talking or chatter that is trivial or nonsensical.

example
معنی(example):

پرچانه‌های او به هیچ‌کس جدی گرفته نشد.

مثال:

His prattlement was not taken seriously by anyone.

معنی(example):

پرچانه‌های او را نسبتاً سرگرم‌کننده یافتم.

مثال:

I found his prattlement rather amusing.

معنی فارسی کلمه prattlement

: معنی prattlement به فارسی

به معنای بحث‌های بیهوده و بی‌فایده است.