معنی فارسی praying/praying
B1دعا کردن، عمل ارتباط با خدا یا موجودی فرا طبیعی به منظور درخواست یا شکرگزاری، معمولاً در مواقع نیاز یا به عنوان یک اعمال مذهبی.
The act of communicating with God or a higher power, usually for seeking help, guidance, or expressing gratitude.
- VERB
example
معنی(example):
او برای سلامتی دوستش دعا میکند.
مثال:
She is praying for her friend's health.
معنی(example):
آنها در کلیسا وقت خود را به دعا کردن گذراندند.
مثال:
They spent time praying in the church.
معنی فارسی کلمه praying/praying
:دعا کردن، عمل ارتباط با خدا یا موجودی فرا طبیعی به منظور درخواست یا شکرگزاری، معمولاً در مواقع نیاز یا به عنوان یک اعمال مذهبی.