معنی فارسی pre-condition
B1شرطی که باید پیش از آغاز یک عمل یا توافق انجام شود.
A requirement that must be fulfilled before an action can occur.
- NOUN
example
معنی(example):
شرط اولیه برای توافق، اعتماد متقابل بود.
مثال:
A pre-condition for the agreement was mutual trust.
معنی(example):
او معتقد بود که شرط پیشین برای موفقیت، کار سخت است.
مثال:
She believed that a pre-condition for success is hard work.
معنی فارسی کلمه pre-condition
:
شرطی که باید پیش از آغاز یک عمل یا توافق انجام شود.