معنی فارسی preacherdom
B1مفهوم یا وضعیت مرتبط با وعظ کردن و هدایتهای مذهبی.
The state or condition of being a preacher or minister.
- NOUN
example
معنی(example):
پادشاهی مذهبی نقش مهمی در بسیاری از ادیان دارد.
مثال:
Preacherdom is a significant role in many religions.
معنی(example):
او پس از سالها تحصیل به دنبال رسیدن به مقام پادشاهی مذهبی بود.
مثال:
He aspired to reach preacherdom after years of study.
معنی فارسی کلمه preacherdom
:
مفهوم یا وضعیت مرتبط با وعظ کردن و هدایتهای مذهبی.