معنی فارسی preacquaint
B1آشنا کردن پیشین، آشنا ساختن کسی با شخص یا موضوع قبل از وقوع یک رویداد.
To make someone familiar with something in advance.
- VERB
example
معنی(example):
میخواهم شما را بهطور پیشین با تیم آشنا کنم.
مثال:
I want to preacquaint you with the team.
معنی(example):
آشنا کردن پیشین آنها با دستور جلسه مهم است.
مثال:
Preacquainting them with the agenda is important.
معنی فارسی کلمه preacquaint
:
آشنا کردن پیشین، آشنا ساختن کسی با شخص یا موضوع قبل از وقوع یک رویداد.