معنی فارسی preboding

B1

احساس یا تصور درباره وقوع یک اتفاق ناخوشایند در آینده.

A feeling that something bad is going to happen.

example
معنی(example):

خواب‌هایش پر از احساس پیشگویی درباره طوفان بود.

مثال:

Her dreams were filled with a sense of preboding about the storm.

معنی(example):

قبل از اعلام، حسی از پیشگویی در هوا وجود داشت.

مثال:

There was a feeling of preboding in the air before the announcement.

معنی فارسی کلمه preboding

: معنی preboding به فارسی

احساس یا تصور درباره وقوع یک اتفاق ناخوشایند در آینده.