معنی فارسی precchose

B1

عمل انتخاب کلمات یا گزینه‌ها به دقت و با احتیاط.

To choose beforehand with care or caution.

example
معنی(example):

او قبل از صحبت کردن، کلماتش را با احتیاط انتخاب کرد.

مثال:

He precchose his words carefully before speaking.

معنی(example):

گوینده اظهاراتش را با احتیاط انتخاب کرد تا از بحث و جدل جلوگیری کند.

مثال:

The announcer precchose his statements to avoid controversy.

معنی فارسی کلمه precchose

: معنی precchose به فارسی

عمل انتخاب کلمات یا گزینه‌ها به دقت و با احتیاط.