معنی فارسی precipitately
B1به معنای اقدام یا تصمیمگیری ناگهانی و سریع.
In a sudden or rash manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها به طور ناگهانی از مهمانی بدون خداحافظی رفتند.
مثال:
They precipitately left the party without saying goodbye.
معنی(example):
او هنگام شنیدن خبر به طور ناگهانی عمل کرد.
مثال:
She acted precipitately when she heard the news.
معنی فارسی کلمه precipitately
:
به معنای اقدام یا تصمیمگیری ناگهانی و سریع.