معنی فارسی preconclude

B1

به نتیجه‌رسانی قبل از پایان یک فرآیند یا زمان مقرر.

To reach a conclusion or agreement before a specified time.

example
معنی(example):

ما قبل از مهلت باید گفتگوهایمان را به نتیجه برسانیم.

مثال:

We need to preconclude our discussions before the deadline.

معنی(example):

برای به نتیجه رساندن مذاکرات، آن‌ها یک زمان‌بندی تعیین کردند.

مثال:

To preconclude the negotiations, they set a timeline.

معنی فارسی کلمه preconclude

: معنی preconclude به فارسی

به نتیجه‌رسانی قبل از پایان یک فرآیند یا زمان مقرر.