معنی فارسی preculturally
B1به صورت مرتبط با عوامل فرهنگی قبل از خاص شدن آنها.
In a manner related to the cultural factors preceding the specific culture.
- ADVERB
example
معنی(example):
این گروه از نظر فرهنگی پیش از فرهنگ خاص خود، از میراثشان آگاه بودند.
مثال:
The group was preculturally aware of their heritage.
معنی(example):
آموزش بهصورت پیشفرهنگی میتواند احترام را در میان گروههای مختلف ترویج کند.
مثال:
Teaching preculturally can promote respect among diverse groups.
معنی فارسی کلمه preculturally
:
به صورت مرتبط با عوامل فرهنگی قبل از خاص شدن آنها.